مقدمه کتاب فانوسهای اشک 3

مقدمه
«السلام علیک یا اباعبداللّه و علی الارواح التی حلّت بفنائک علیکمنی سلام اللّه ابداً ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعلة اللّه آخر العهد منی لزیارتکم»ماه محرم آغاز می‌شود، خیمه ‌های حسینی یکی‌یکی برافراشته می‌شوند، چراغ‌ های هیئت‌ها و حسینیه‌ها و تکیه ‌ها یک‌ به‌ یک روشن می‌شود، دسته ‌های عزاداران نوحه ‌خوان و سینه‌ زن در رگ کوچه‌ها و خیابانهای شهر جاری می‌شوند، حالا زمین، ولایتِ «ولایت» است و «ولی»‌شناسان به سوگ «رندان تشنه‌لب» دم گرفته ‌اند.حالا، آسمان که زمین را نگاه می‌کند، آسمانی دیگر را می‌بیند، آسمانی که با «فانوسهای اشک» خیل عزاداران اباعبدالله ‌الحسین «علیه السلام» مزین شده است آری: «انّا زیّنّا السماء الدنیا بزینةٍ الکواکب» حسین و یاران او ستاره ‌های آسمان بشریتند، حسین، حنجرۀ خونفشانِ همیشه جاری تاریخ، که بر منبرِ بلندترین حماسه، حقیقتِ ابدی را فریاد می‌کند. این چشمۀ همیشه جوشانِ خون اباعبدالله است که گسترۀ تمام زمانها را درنوردیده است و برگ‌ برگ همـۀ تقویم ‌هـا را بـه نـام خود کرده است و از همۀ ذرات جهان در اتصال با حقیقتی به نام «کربلا» کربلایی دیگر ساخته است.و اکنون خیمه ‌گاه حسینی در کربلاست و زمزمۀ مناجاتیان بلند است و صاحب‌ سفرۀ خاص احسانِ خداوند، فرزند فاطمه است. اکنون همۀ جهان در سایۀ خیامِ حسین به سوگ نشسته است و عباس بر اسبِ آسمان‌ها گرد خورشید حرم می‌گردد و جواز ورودِ همۀ کربلاییان به نام و نامه او بسته است، اکنون تمامی خلقت تشنۀ قطره‌ ای از حقیقتِ عشق عباس است، و هلال محرم، «حای» سربریدۀ حسین است و «عینِ» تیر خوردۀ عباس؛ فرشتگان از شمایلِ نام «حسین» رونمایی می‌کنند، تا همۀ کروبیان علمهای عزا را برافرازند و به سنج طوفانِ نوحه و بکاء بکوبند. اکنون سفینۀ نجاتِ حسین در کرانۀ افق، لنگر گرفته است و صلا می‌دهد که «ارکبوا فیها بسم‌اللّه مجراها و مُرساها ان ربی لغفور الرحیم» اکنون کشتۀ اشکها که هر سال دگرباره به شفای دلهای بیمار می‌آید می‌فرماید:«انا قتیل العبرة، ما ذُکِرَت عند مؤمنٍ إلّا بَکی و اغتم لمصابی»(بحارالانوار، جلد44: 279 بدون عبارت اغتم... )اکنون جهان را عطر نام حسین فراگرفته است و همه می‌دانند که نسیمِ نام سالار شهیدان بر هـر دلـی که بوزد، قطرۀ اشکی می‌شود و به دریای عزاداران و نوحه‌ خوانان او می‌پیوندد و چه رسد به شیعیان و محبّان که میهمانان خاص سیدالشهدا هستند و مگر همین خاندانِ مکرم نفرموده‌اند:شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا و عُجنوا بنور ولایتنا یصیبهم ما اصابنا (بحارالانوار، جلد 44: 286)(شیعیان ما از فزونی گل آفرینش‌ ما، آفریده شده ‌اند و با نور دوستی و ولایت ما آمیخته شده‌ اند، آنچه به ما رسد، گویی به آنان رسیده است.)در بارگاهِ «قتیل العبرات» سهم هر کس را به ظرفیتِ ظرفِ اشکهایش می‌دهند، آنچنان که گفته ‌اند حتی هر کس که تباکی کند و خویش را گریان بنمایاند، به بهشت نائل آمده است.آری، گریه همسفر شدن با کاروانِ خلقت است، گریه همنوایی با درای قافلۀ فطرت است، گریه بیداری است و گریه زبانِ آغاز آدمی است، گریه نخستین صدا بود، در برهوت هبوط و نخستین‌ تلاش برای نجات از سقوط در درۀ خودفراموشی که غفلت از حالِ خویش، عقوبت همۀ کسانی است که خدا را فراموش می‌کنند: «اولئک الذین نسوا الله فانسهم انفسهم» اکنون چه زیباست، هنگامی کـه آهنگ بیدار شدن و بیدار ساختن دلها را داریم، نغمه ‌ها و اشعاری را برگزینیم که به موزونی نوای فطرت و وجدان، شایستگی همراهی با این قافلۀ بزرگ را که از ابتدای خلقت در راه است و همچنان به پیش می‌‌رود، داشته باشد، نغمه ‌‌هایی به حزنِ «مهلاً مهلاً» و برّندگی «ارباً ارباً» و بلندای «هل من ناصرِ» غریب‌ ترینِ صدای تاریخ در وسعت بی‌ پایان کربلا و در این روزها و شبها چه زیباست خواندنِ زیارتنامۀ گل‌سرخ و التماس از درگاه خداوند که آشنایی و معرفت مقامِ حسین و یاران او و دوستداران را روزی ما فرماید.السلام علی الحسین و علی علی بن‌الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
مؤسسه هنر و ادبیات هلالمحرم 1390

خبر داغ

عصر شعر عاشورایی / شعر خوانی محمد سعید میرزایی

رسم اهل ادب/ مداحی واجب، مداحی مستحب، مداحی حرام

حاج اصغرسعیدمنش / این دل تنگم عقده ها دارد...

قال رسول الله صل الله علیه واله و سلّم

همـانا در نهــان مـردم بـا ایمـان، معـرفت و شنـاختی نسبت بـه امــام حسیـن علیه السلام نهفته است.

(البحار: جلد 43، صفحه 271)
مسئله روز

مسئله : اگر برای مسح، رطوبتی در کف دست نمانده باشد نمی‌تواند دست را با آب خارج، تر کند، بلکه (آقای سیستانی:... باید از ریش خود رطوبت بگیرد و با آن مسح نماید و گرفتن رطوبت از غیر ریش و مسح نمودن با آن محل اشکال است.) باید از اعضای دیگر وضو رطوبت بگیرد و با آن مسح نماید.

(آقای بهجت:... بنابر احتیاط باید اول از تری موی ریش و ابرو کمک بگیرد و اگر در آنها تری نبود از دست‌ها رطوبت می‌گیرد.)

آیت‌الله مکارم: اگر رطوبت کف دست خشک شود می‌تواند از اعضای دیگر وضو رطوبت بگیرد با آن مسح کند، ولی از آب خارج جایز نیست و اگر فقط به اندازۀ مسح سر رطوبت دارد سر را با همان رطوبت مسح کند برای مسح پاها از اعضای دیگر، رطوبت بگیرد.

 (توضیح‌المسائل‌مراجع،مسأله 257)

اینستاگرام

پنل کاربری

کلیه حقوق مادی و معنوی مطالب متعلق به موسسه هنر و ادبیات هلال می باشد
طراحی و برنامه نویسی گروه فاواتک