ایـن هـلال مـاه خـون، یـا آفتاب محشـر است |
|
یـا بــه نــوک نـی، ســر ریحـانـۀ پیغمبـر است |
مصحـف قلـبِ نبـی افـتـاده در دریــای خـون |
|
آیــه هـا بـر پیکـرش از زخـم تیر و خنجـر است |
زادۀ مرجـانه بـر بـالِش نهـد سـر تـا بـه صبـح |
|
صــورت فــرزنـد زهـرا بـر روی خـاکستـر است |
مــاه خـون بـرگرد می دانـی کـه دامـانت هنوز |
|
مقتـل خـونین هفتــاد و دو جسم بی سـر است |
بـــاغ را آتــش زدنـد و لالــه هـا پــامـال شد |
|
شعلـه بــر بــام فلـک از دامن یـک دختـر است |
صــورت ریحـانۀ زهــراست از خـون لالـه گـون |
|
خـون پیشـانـی است یـا خـون علی اکبـر است |
ماه خون این سرخی رخسـار تو از خون کیست؟ |
|
خــون ثـــارالله یـــا خــون علـی اصغــر است |
ذوالجنـاح از خیمـه می آیــد ولـی دارد دو بـال |
|
کـس نداند این همه تیر است، یا بـال و پـر است |
ماه خون در چهره ات پیـداست تصویر دو دست |
|
صـاحب آن هــم علمـدار است، هم آب آور است |
مــاه خــون زینــب نشستـه در کنــار قتلگــاه |
|
یــا کــه زهــرا زائــر آن پــاره پـاره پیکـر است |
ماه خـون! در دامنت افتـاده سـروی روی خـاک |
|
وای بـر من! جسم عباس است این یا حیدر است |
کوثر اشک است جـاری تـا قیـامت بر حسین |
سیل اشک چشم "میثم" قطره ای از کوثر است |
یک ماه خون گرفته 2- غلامرضا سازگار