دامان آسمان را در خون کشیدم تیر از گلوی اصغر بیرون کشیدم امیدم، امیدم، شهیدم، شهیدم بابا علی جان بابا علی جان |
هستی من فدا شد باخون اصغر طومار من امضا شد باخون اصغر طفل بی گناهم، تمام سپاهم بابا علی جان بابا علی جان |
طوطی روحت اوج از قفس گرفته تیـر سـه شعبـه راه نفس گـرفته تا تو دیده بستی، دلم را شکستی بابا علی جان بابا علی جان |
ای مـرغ سـر بــریده بـر روی دستم وقتی تو خنده کردی، من دیده بستم بـا گلـوی پـاره، خنده کـن دوباره بابا علی جان بابا علی جان |
دیشب به گاهواره احیا گــرفتی تا بـر شهـادت خود امضا گرفتی امشب با زهرایی، در خاک صحرایی بابا علی جان بابا علی جان |
درد فــراق اصغــر آخــر دوا شد شش ماهۀ شهیدم حاجت روا شد اصغرم فدا شد، از مادر جدا شد بابا علی جان بابا علی جان |
یک ماه خون گرفته 2- غلامرضا سازگار