کشتند بـه گلـزار ولایت پسـرم را |
یا فِضّه خُذینی |
چیدند در این بـاغ گل نوثمرم را |
یا فِضّه خُذینی |
از کـوثـر قـرآن علـی آیـه جـدا شد |
|
|
یک غنچۀ پرپر شده تقدیم خدا شد |
ششماهـه میان در و دیوار فـدا شد |
|
|
سوزاند عدو در غم محسن جگرم را |
یک طـایفه ساکت به تماشا بنشستند |
|
|
یک سلسله پهلوی من از کینه شکستند |
اینان همه خصم علی و فاطمه هستند |
|
|
دادند همـه اجـــر و جـــزای پـدرم را |
مـردم همه از خـانۀ مـا پـای کشیدند |
|
|
فـریـاد مـرا در پـس دیــوار شنیـدند |
یـک لحظـه به فــریاد دل ما نرسیدند |
|
|
کــردند رهـــا شــوهر نیکـو سیَرَم را |
تنها نه از این شعله درِ بیت خدا سوخت |
|
|
تا روز قیامت جگر شیعه جدا سوخت |
در کرب و بلا خیمه شـاه شهـدا سوخت |
|
|
هم بـال و پـر طوطی بی بال وپرم را |
افسوس که ناموس خدا نقش زمین شد |
|
|
پامال ز بیداد و ستـم حرمت دین شد |
زهرا ز جهان رفت و علی خانه نشین شد |
|
|
بشکست عدو هم صدف و هم گهرم را |
بهار امامت 1- غلامرضا سازگار