اَبَتـا اَبَتـا شـده خـون جگرم |
چادرم چادرم برده شد ز سرم |
خون رود از چشم ترم بابا گَرد صحرا شد معجـرم بـابا |
ابی عبدالله، ابی عبدالله |
اَبَتـا اَبَتـا کوفیـان چه بـدند |
عوض تسلیت عمه ام را زدند |
موی من از خون تو گلگون شد جگرم خون شد، جگرم خون شد |
ابی عبدالله، ابی عبدالله |
خیز و یکدم بگیر دخترت را به بر |
خیـز و مـا را به سـوی مدینه ببر |
کـوفیان ظـالم کـودکـان تنهــا تو و خاک و خون ما و دشمن ما |
ابی عبدالله، ابی عبدالله |
پیکرت مانده در دشت کرب و بلا |
با سـرت می روم سـوی شـام بلا |
اشکم آب غسـل تـنت بـابا خاک صحـرا شـد کفنـت بـابا |
ابی عبدالله، ابی عبدالله |
بر دل عالم از غم شراره زدم |
بوسه بر حنجر پاره پاره زدم |
وقت بوسیدنت کعب نی خوردم دم به دم زنده گشتم و مردم |
ابی عبدالله، ابی عبدالله |
گریه بر این تن غـرقه خون می کنم |
گیسویم را ز خون لاله گـون می کنم |
می رسد بر گوشم در این صحرا وا حسینــای مــادرت زهـــرا |
ابی عبدالله، ابی عبدالله |
کعب نی بر تن من نشانه زده |
کی پــدر کشتـه را تازیانه زده |
جان بابا من دخترت هستم وارث زهــرا مـــادرت هستم |
ابی عبدالله، ابی عبدالله |
بهار امامت 1- غلامرضا سازگار