مـن پسـر خون خـدا مهـدی ام |
|
طـالب خـون شهـدا مهدی ام |
مـادر مـن مـادر خـون خداست
|
|
مـادر مـن ائمـه را مقتـداست |
مــادر مـــن امّ ابـیـهـــا بــود |
|
مـادر من حضـــرت زهـرا بود |
مـــادر مـن بهشـت احمـد بود |
|
روح دو پهـلـوی محمـد بــود |
مــادر من سیــدة الانبیـــاست |
|
دائــرة المعــارف کبـــریاست |
مـادر من اسـوه صبـر و رضاست |
|
آینــه پیمبــر و مـرتـضـاست |
عصمت حق، همسر حبل المتین |
|
امّ نبـی، امّ کتـــاب، امّ دیــن |
مـادر مـن روح نمـاز شب است |
|
حاصلی از تربیتش زینب است |
مــادر مـن حسیـن می پــرورد |
|
دامــن پــاک او حسـن آورد |
مـــادر مـن دسـت یـدالله بـود |
|
دست مگو هسـتِ یدالله بود |
مـادر من بـود و نبـود علی ست |
|
مادر من یاس کبـود علی ست |
مـادر من فــدایی حیــدر است |
|
شـاهد او نـاله پشت در است |
مادر من کیست امیـد علی ست |
|
مـادر اولیـن شهیـد علی ست |
مـادر من چـو مرغ بی بـال شد |
|
مثل کتـاب وحی، پـامـال شد |
حیف ازآن نخل که بی بـرگ شد |
|
اول زنــدگی جــوانمـرگ شد |
حیـف کـه نامـوس خدا را زدند |
|
مـادر مظـلـومـه مــا را زدند |
حیف از آن سینه که در خون نشست |
حیف از آن دست که دشمن شکست |
صدف نبوت 2- غلامرضا سازگار