ای گــوهــر کـلام محمــد ثنـــای تـو |
|
تـــا حشــر افتـخــار ولایـت ولای تو |
هـم کـوثر خدایی و هم دخـت مصطفی |
|
هــم آمــده اسـت امّ ابیهــا ثنـای تو |
پیغمبـری کـه جــان همـه انبیـا فـداش |
|
فـرمود بـا تـو جـان محمــد فـدای تو |
بـا آنکـه نیـست روی خـداونـد دیـدنی |
|
پیـداست در جمـال تو، وجـه خدای تو |
پیغمبران، ملائـکه، حـوریّه، جنّ و انـس |
|
دارنـــد احتیــاج بــه ذکــر دعـای تو |
تا صبـح حشر حسـرت بیماری اش بـود |
|
آیــد اگــر مسیــح بـه دارالشفـای تو |
هــرگـز نگـه بــه وادی سینــا نمی کند |
|
گـــر بنگـــرد کلیــم بــه دارالولای تو |
امــواج نـــور ســر زده از خـانـۀ گلیـن |
|
بـوی بهشت می دمد از خـاک پـای تو |
بیت الحرام خـواجۀ اسراست حجـره ات |
|
آرد ملـک طــواف، بــه دور ســرای تو |
گلبـوسـه هــای پشـت هـم ختـم انبیا |
|
پیـداست روی آبلــه دست هـــای تو |
در حیـرتم کـه روی تـو را دید در بهشت |
|
آدم نــداد جـان ز چـه بر رو نمـای تو؟ |
سوگند می خورم به خدا تـا خدا خداست |
|
بیگـانه بــا خــدا نشــود، آشنــای تو |
حــوّا امیــد داشـت شــود فضـه درت |
|
آدم شد از بهـشت بـرون در هـوای تو |
تصــویر تــوست، خنـده گلخانه بهشت |
|
بــوی خـداست، در نفـس دلـربای تو |
پیغمبـر و خــدا و رســــول و ائمـه اند |
|
بـا حُسـن اتفـاق، مـدیحت سـرای تو |
آن روزهــا کـه صحبتـی از مـاسوا نبـود |
|
کــوثـر نـداشت، ذات الهـی سـوای تو |
پیش از ظهـور عـالـم خلقت، همـاره بود |
|
آغــوشِ غیبِ ذاتِ خـداوند، جـای تو |
والله بهتــریـنِ کـســانـنـد در زمـیــن |
|
ابنــا و شـوی و امّ و بنـات و نیـای تو |
مُلـک وجـود در حـرمـت گشتـه نـاپدید |
|
کی گفته گـم شده حـرم بـاصفـای تو؟ |
محـــدود نیـست بحــر عنایات رحمتت |
|
وصل است بـر عطای الهی، عطـای تو |
آگاه نیست کس به جـز از ذات ذوالجلال |
|
از بـــدو ابتـــدای تــو و انتـهـای تو |
گـر جنّ و انـس، حـاتم طـایی شوند بـاز |
|
بـاید زنند بـوسه بـه خـاک گــدای تو |
حقّاکه شـد گشـوده ز بــازوش ریسمـان |
|
مشکل گشـا به پنجه مشکل گشای تو |
تــاریخ شـاهـد است کـه آیـد هنـوز هم |
|
از مسـجد مدینـه صـــدای رسـای تو |
گــویی فقـط رسـول خـدا حـرف می زند |
|
وقـت خطـابه بتا دو لب جـانفزای تو |
با آنکه از صـدای تو هفت آسمان گریست |
|
انگـار هیـچ کسـی نشنیدی صدای تو |
حتـی یکـی نگفـت به زهـرا ستـم شـده |
|
حتـی نکـرد گــریه کسی از بــرای تو |
هرگز نگشت چون تو کسی در وطن غریب |
|
بالله نبود این همه غــربت، سـزای تو |
اجــر رســالت پـدرت خــوب شـــد ادا |
|
گـردید تـــازیـانـه امّـــت، جـزای تو |
ای یـاس نیـلی نبـوی! کـاش خـورده بود |
|
آن تـازیانه ها بـه تـن مـا بـه جای تو |
تــا روز حشــر کــاسه خــون جگـر شود |
|
چشمی که تر نگشت ز اشک عـزای تو |