تو در بیت ولایـت بعــد مــادر مـادری زینب به دست کوچک خود پاک کن اشک از رخ بابا مبـادا تشنه بـر بـالش گذارد سـر، حسین من ببخـش ایـن روزها گر در بغل نگـرفتمت مادر مـن ار تنهـا شــدم بــودی تـو تنها یـاورم اما مدینـه سنگــر فـریـاد من گـردید و می بینـم حسینـم روز عـــاشـورا شـود تنهـا و می دانم اگر من خطبه خواندم چون رسول الله می بینم مرا دخـــت نبـــوت پـــرور ار گفتند در عالم
|
|
تــو از طفلی امیــرالمـؤمنین را یــاوری زینب عزیـزم هـر چـه بـاشد تـو علی را دختری زینب تو از امشب بر او هم مادری هم خواهری زینب تـو بهتــر از همـه واقـف ز حـال مـادری زینب تـو بعـد از مــادرت از مــادرت تنهـاتری زینب تــــو در دروازۀ کـوفـه مــرا همسنگـری زینب تـو تنهـا در دل دشمـن بر او یک لشکری زینب تــو در روز خطـابـه ذوالفـقـار حیــدری زینب تـو در کـرب و بلا دخـت ولایـت پـروری زینب |
اگـر بـا سـوز نظمـش راه پیـدا کـرده در دل هـا |
تـو "میثـم" را بـه هنگــام سـرودن رهبری زینب |
صدف نبوت 2- غلامرضا سازگار