این طفل شیرخـواره همه لشکر من است |
|
|
در بیـن سی هـزار سپه، یــاور من است |
یـک بـاغ لاله هـدیـه به محبوب کردهام |
|
|
این شیرخـواره دسته گـلِ آخـرِ من است |
خونی کز آن جمـال خدا گشت لالـهگون |
|
|
بــاور کنیـد خــون علیاصغـرِ مـن است |
ایـن طفـل شیــر را مشمـارید شیـرخوار |
|
|
من مصحف خدایم و این کـوثر من است |
من سینـه چــاک سنگـر سـرخ شهـادتم |
|
|
این است آن شهید که هم سنگر من است |
این اسـت آن شهیـد کـه بـابیزبـانیاش |
|
|
تـــا صبــح روز حشــر پیامآور من است |
جسمش به روی دست من و مرغ روح او |
|
|
پـــرواز کـــرده در بغـلِ مـادر مـن است |
چون شمعِ سوختـه شده از قحط آب، آب |
|
|
آبی اگـر کـه خـورده ز چشـمِ تر من است |
خــواهید اگــر کنید پس از این زیارتش |
|
|
قبـرش بـه روی سینـۀ غـمپـرور من است |
«میثم» شــرارۀ دل ما را کشد به نظم |
با سوزِ سینه، تشنه لبِ ساغر من است |
دو دریا اشک 1- غلامرضا سازگار