1 گفتید: «نـوزاد ضعیف کاروان»م حالا بزرگم، در بهشتم... «میتوانم» شبهای«هیئت»، مهمان مایید- با من به دشتِ تشنه بیایید! ای وای، ای وای!- ای وای، ای وای! (تکرار) * آتش گرفته با قصه من- هم سینه سنگ، هم قلب آهن ای وای، ای وای!- ای وای، ای وای! (تکرار)
2 مـن روی دسـتـان شمـا سـر می گـذارم ای بچه ها!... من هم شما را دوست دارم قلب شما هم جای خدا شد- گهواره من، چَشم شما شد ای وای، ای وای!- ای وای، ای وای! (تکرار) * آتش گرفته با قصه من- هم سینه سنگ، هم قلب آهن ای وای، ای وای!- ای وای، ای وای! (تکرار)
3 وقتی برای من عزاداری گرفتید... از من برای زندگی، یاری گرفتید... هرجا که هستید، پیش شمایم- نوزادم اما دست خدایم ای وای، ای وای!- ای وای، ای وای! (تکرار) * آتش گرفته با قصه من- هم سینه سنگ، هم قلب آهن ای وای، ای وای!- ای وای، ای وای! (تکرار)
4 من در«بهشتم»، نوحه خوانی را شنیدم وقتـی بـرایـم گـریه می کـردید، دیـدم روشن، شبیه«آب وضو»یید- رازی اگر هست، با«من» بگویید! ای وای، ای وای!- ای وای، ای وای! (تکرار) * آتش گرفته با قصه من- هم سینه سنگ، هم قلب آهن ای وای، ای وای!- ای وای، ای وای! (تکرار)
5 این کربلای تشنه، خاکی آسمانی است (آسمانیست) ای بچه ها!... در کربلا هم روضه خوانی است خوابیده خیمه در باد تشنه- این هم منم، من: نوزاد تشنه * آتش گرفته با قصه من- هم سینه سنگ، هم قلب آهن ای وای، ای وای!- ای وای، ای وای! (تکرار)
6 مادر بـرایم قصـه گفته تا نمیرم تا روی خاکِ تشنه صحرا نمیرم این غنچه خشک، چیدن ندارد- نوزاد تشنه، دیدن ندارد ای وای، ای وای!- ای وای، ای وای! (تکرار) * آتش گرفته با قصه من- هم سینه سنگ، هم قلب آهن ای وای، ای وای!- ای وای، ای وای! (تکرار)
7 حالا که روی دسـت بابا مینشینم... بوسد مرا... تا گریه¬هایش را نبینم او مثل دریاست، دریا عجیب است- دریا کنارِ صحرا، غریب است ای وای، ای وای!- ای وای، ای وای! (تکرار) * آتش گرفته با قصه من- هم سینه سنگ، هم قلب آهن ای وای، ای وای!- ای وای، ای وای! (تکرار)
8 دیشب که مادر تشنه میشد، شیر خوردم امـروز، شیـر از چـوبِ خشـکِ تیر خوردم شیری نخوردم، آبی ندیدم- نوزاد بودم، حالا«شهید»م ای وای، ای وای!- ای وای، ای وای! (تکرار) * آتش گرفته با قصه من- هم سینه سنگ، هم قلب آهن ای وای، ای وای!- ای وای، ای وای! (تکرار) |
کبوتران نوحه خوان- سیدمحمد سادات اخوی