خـورشیـدوار سـر کشد از دل شـرارهام |
|
ای آسمـان بسـوز بـه مــاه و ستارهام |
مـن چــارهساز خلقـم و بـا داغ فاطمه |
|
افتـادهام ز پــا و ز کـف رفتـه چـارهام |
آن تـازیانههـا کـه به نـاموس من زدند |
|
خـورده درست بـر جگــر پــارهپـارهام |
گویـی هـزار مرتبـه جـانم به لب رسید |
|
افتـاد چـون بـه بــازوی زهـرا نظارهام |
ای چـاه غصههای علـی زخـم سینهات |
|
ای تــا ابـد شـریک غـم بـیشمـارهام |
یک بار کشـت نـالهات از پشت در مـرا |
|
غسل شبـانهات شـده مـرگ دوبـارهام |
با آنکـه خــود غــریبتر از خلق عالمم |
|
قبــر غــریب تـو شـده دارالــزیـارهام |
بیتو چو شمع سوخته هی آب میشوم |
|
جـای نـفـس ز سینه بـرآیـد شـرارهام |
وقتـی کـه یــاد روی کبـود تـو میکنم |
|
افتد بـدن به لـرزه، چـو آن گوشوارهام |
«میثم» پس از شهادت زهراست، یار من |
آه همـیشـۀ مــن و اشـک همـــارهام |
صدف نبوّت 3 - غلامرضا سازگار