ای کــوثـر ولایـت زهـرا مـــرو ز دستم |
من بیتو مثل رکن درهم شکسته هستم |
سرو خمیدۀ من اول شهیده من |
تو که تمـام هـست امیـرمومنینـی |
بگو چه شد که گفتی یا فضۀُ خذینی |
سرو خمیدۀ من اول شهیده من |
یک دسته بیتفاوت در خانهها نشستند |
تا بـا غلاف شمشیر دست تو را شکستند |
سرو خمیدۀ من اول شهیده من |
وقتی مرا اسیر دست عدو تو دیدی |
با پهلوی شکسته دنبال من دویدی |
سرو خمیدۀ من اول شهیده من |
آن لحظـهای که ثـانی در پشت در تو را زد |
در پیش چشم حیدر سیلی به مصطفی زد |
سرو خمیدۀ من اول شهیده من |
من زخم سینهات را بـر روی سینه دارم |
خـون تــو را طلب از اهـل مدینه دارم |
سرو خمیدۀ من اول شهیده من |
قباله فدک شد در کـوچه پاره پاره |
تو بر زمین فتادی از ضربت دوباره |
سرو خمیدۀ من اول شهیده من |
صدف نبوّت 3 - غلامرضا سازگار