سرم چه قابل خاک تو سر کجا تو کجا؟ |
گهـر بـه پـات بریزم گهر کجا تـو کجا؟ |
تو آفتـاب جهـانی قمـر کجـا تـو کجا؟ |
فراتر از بشـر استـی بشر کجا تـو کجا؟ |
تو سـرو بــاغ هـدایت حدیقـۀ یاسی |
تو یک حسین ز پا تا به سر تو عبّاسی |
قیام توست قیامت، قیـامتت نازم |
مرام توست کرامت، کـرامتت نازم |
پیِ امــامِ امـامت، امــامتت نازم |
به هر دلیت اقـامت، اقامتت نازم |
چراغ و چشم ولایت گل و گلاب علی |
مه دو فاطمـه، بیـن دو آفتـاب علی |
تو خیل هاشمیان را ستارۀ سحـری |
تو آفتاب جهانی، که گفته تو قمری |
علیـت بـاب و عزیــز دل پیـامبری |
به مرتضی پسری و به عالمی پدری |
چنـان ز کام تـو آب حیـات میجـوشد |
که خضر از لب خشکت گلاب مینوشد |
تـو مـاه امّبنینـی، بنیـن به قربانت |
تمام خلـق زمـان و زمین به قربانت |
ملک، بشر ز یسار و یمین به قربانت |
تمام هستیِ هستآفرین به قربانت |
ز دستهای تو گلبـوسـۀ علی روید |
همان سزد که ولی اللّهت ولی گوید |
مــزار تــوست چــراغ دل مسلمــانها |
به حضــرتت متــوسل شوند سلمـانها |
کم است اگر چه شود خاک زائرت جانها |
مقــام تـوست فراتــر ز وهــم انسانها |
جلالت تو کجا ما کجا؟ «بنفسی انت» |
امام گفت تـو را «یا اخا بنفسی انت» |
تو با دو دست جدا از بـدن کنی اعجاز |
تـو بـا مـلائکـه در آسمـان کنـی پرواز |
ادب بـه خـاک درت ایستـاده بهر نماز |
به دامن کرمت دست عالمی است دراز |
جواب تـوست بـه هـر سـائـلی جـواب حسین |
که گشته نام خوشت هم عدد به «باب حسین» |
گرهگشاست دو دستِ ز تنْ بـریدۀ تو |
سلام یوسف زهرا به دست و دیدۀ تو |
درود بر تن در خاک و خونکشیدۀ تو |
جهـان پـر است ز فـریـادِ ناشنیدۀ تو |
چه قرنها که به هر نسل گفتگو داری |
هنـوز زمزمۀ «اِنْ قَطعـتُـمــوا» داری |
تو را به امّبنین مادرت قسم عباس |
تو را به مرتبۀ خواهرت قسم عباس |
تو را به حق جراحات پیکرت عباس |
تو را به خون گلوی بـرادرت عباس |
مرا ز من بستان و از آن خود گردان |
کـرم نمـا و سگِ آستان خود گردان |
نشان سجده نشانی است از عبادت تو |
شهــادت تــو بــوَد بهترین ولادت تو |
کرم، سجیّه و احسان و جود، عادت تو |
سلامِ آب بـــه آقایــی و سیــادت تو |
هنوز علقمه گوید درود بر صبرت |
هنوز حضرت زهراست زائر قبرت |
تو مـرد غیــرت و مهــر و وفـا و ایثاری |
تو همچنــان پــدرت حیـدری و کراری |
تو چون حسین، همان خون حیِّ داداری |
تو یـک سپـاه نــداری، ولــی علمداری |
اگرچه دست نداری، حسین را دستی |
سپه نیاز نداری کـه خود سپاه استی |
قسم به آنچه که بود و قسم به آنچه که هست |
تـو بـا خــدای خـودت دادی از ولادت، دست |
خــدا زمــام دل خلـق را بــه زلــف تو بست |
اگــر چه دست تو از تن فتـاد و فـرق شکست |
به دستوچشم وسرت میخورم قسم عباس |
که در تمام شهیـدان تـــویی علــــم عباس |
سلامِ کعبه به صحن و حریم محترمت |
پیمبــران خــداینــد زائــرِ حــرمت |
به خـود همیشه ببالد کرامت از کرمت |
خدا گواست کـه باشد ثنای خلق، کمت |
شـود ز کـوه غمت قامتِ امامت، خم |
برای گفتنِ مدحت چه آورد «میثم»؟ |
مرآت ولایت 3- غلامرضا سازگار