دل بشکستـۀ مـن، کـرب و بلای تـو بُـوَد |
|
غـرض از خلقت من گریه برای تـو بُوَد |
بـه تـو و آبــرویت، نـزد خـداونـد قسـم |
|
کــه همه آبــرویم اشک عـزای تو بود |
ای کــه در حق تـو گفتند «قتیـلالعَبَرات» |
|
اشک مــا قطرهای از بحر عطای تو بود |
به دعایی که لب تشنه به مقتل، خـواندی |
|
هر که گرید به تو، مرهون دعای تو بود |
جز تو مصباح هدا، کیست؟ که مصباح هدا |
|
سـر خــونینِ بـریــده ز قفای تـو بود |
مـرهم زخم تـو در گـریۀ پیوستۀ مــاست |
|
چون نگرییم؟ که این گریه دوای تو بود |
اولین گـریـه کنِ تـــــو، پـــدر مـا، آدم |
|
اولین نـوحه سرای تـو، خدای تـو بُوَد |
در حرم، دور حـرم گشتـه و گفتیم حسین |
|
به خدا کعبۀ ما، صحن و سـرای تو بود |
جان حجاج بـــه قربــان تو و حج تو باد |
|
ای که عباس، ذبیحی، به منـای تو بُوَد |
زخمهـای بدنت بــر جگـر مـاست هنوز |
|
سینۀ سـوختۀ ماست که جـای تو بود |
تویی آن خـون خـدا، ای پسر خـون خدا |
|
کـه خــداییِ خـداوند، بهــای تو بود |
چه کند سلطنت هر دو جهان را «میثم» |
پـادشـاه است، فقیری، که گدای تو بود |
یک ماه خون گرفته 4 - غلامرضا سازگار