ای تمـــام لشکــــرم، ای علی اصغـرم |
بهـر قربانی تو را، سـوی میدان می بـرم |
بر تو می نازم که تو، ششماهه سرباز منی |
من سـرافـراز تو هستم، تـو سرافراز منی |
آخرین یارم علی، من تو را دارم علی |
چشم خـود را بـاز کن، راز دل، ابـراز کن |
بر سر دوش پــدر، پـر بـزن، پـرواز کن |
غنچۀ خندان من، از روی بی رنگت بگو |
جان بابا هرچه میخواهد دل تنگت بگو |
آخرین یارم علی، من تو را دارم علی |
طوطـی پربسته ام، کــودک دلخستـه ام |
گــوش کن تــا بشنـوی، گریۀ آهسته ام |
چشم خود را بر دو چشم نیم بازت دوختم |
از تلظــی هـای تـو، آتش گرفتم، سوختم |
آخرین یارم علی، من تو را دارم علی |
ای تمام هست من، کودک سرمست من |
تکیه گاهت شانه و قتلگـاهت دست من |
خنده کن بر روی دستم تا که سیرابت کنم |
خنده کن تا با خـدنگ حرمله خوابت کنم |
آخرین یارم علی، من تو را دارم علی |
دوش مـن سجّـاده و، خـون تـو، آب وضو |
باید از این خون دهم، روی خود را شستشو |
یـا بشـو روی پـدر را، بــا سرشک دیده ات |
یـا تبسم کـن برایم، بــا لـب خشکیـده ات |
آخرین یارم علی، من تو را دارم علی |
یک ماه خون گرفته 4 - غلامرضا سازگار