کیستم من؟ گوهر ده بحــر نــور کبـریایم |
آفتــاب سامره، روشنگـر ملـــک خــدایم |
آسمان معرفت را در زمین شمسالضحـایم |
کعبهام، رکنم، مقامم، مروهام، سعیم، صفایم |
منظر حسن خـدا مصبـاح انوارالهدایـم |
من ابوالمهدی امام عسکری ابنالرضایم |
من همان دریای نور استم که نور از آن دمیده |
دین و دانـش را خدا در مـوج موجم پروریده |
در درونــم گـوهر نـابی چـو مهـــدی آفریده |
انتهـایم را بـه جـز چشم خـدا چشمی ندیده |
بشنوید ای آسمانیهـا زمینیها صدایم |
من ابوالمهدی امام عسکری ابنالرضایم |
چارده معصوم گل پیداست از باغ جمالم |
نیست آگـه از جلالم، غیر ذات ذوالجلالم |
تشنـگان چشمــۀ تـــوحید را آب زلالم |
بنــدهام امــا چو حی بیمثالم، بیمثالم |
فیضبخش عالمی ازشهر «سرّ من رآ»یم |
من ابـوالمهدی امام عسکری ابنالرضایم |
مـن علی بن جــواد بن رضــا را نــور عینـم |
پیشتــر از عـالم خلقـت هـدایت بـوده دینم |
گــر چـه در سـنّ شبــابم پیـر خلـق عالمینم |
هم محمّد، هم علی، هم مجتبایم، هم حسینم |
هم بوَد زهد و کمال و عصمت خیرالنسایم |
من ابـوالمهدی امـام عسکری ابنالرضایم |
پیشتر از خلقتـم بر چشـم عــالم نور دادم |
بـر همه شـورآفرینـان تا قیامت شور دادم |
پاسخ موسی بن عمران را به کوه طور دادم |
حـاجت اربــاب حـاجت را ز راه دور دادم |
همچو اجدادم ز خلق عالمی مشکلگشایم |
من ابوالمهدی امـام عسکـری ابنالرضایم |
من به شهر سـامره خود کعبۀ اهل یقینم |
پر زند همچون کبـوتر در حرم روحالامینم |
حاجت کونین میبارد چو باران ز آستینم |
حضرت مهدی پـذیـرایی کنـد از زائـرینم |
مهر و مه گیرند نور از گنبد و گلدستههایم |
من ابوالمهدی امـام عسکری ابنالـرضایم |
حضرت هادی از اوّل دیـد چـون حُسن تمامم |
خنده زد بر روی زیبا و «حسن» بگذاشت نامم |
همچـو قـرآن بــود روی سینــۀ بـابـا مقامم |
خـود امـام ابـن امـام ابـن امــام ابن امـامم |
دختر پاکِ یشـوعا، همسـر پاکیـزهرایم |
من ابوالمهدی امام عسکری ابنالرضایم |
جلـوۀ معلـوم و نامعلـوم را دیدند در من |
سرِّ هـر مفهوم و نامفهوم را دیدند در من |
انتقـام خون هر مظلـوم را دیـدند در من |
فاش گویم چارده معصوم را دیدند در من |
چارده معصوم نورم، بلکه خود وجه خدایم |
من ابوالمهدی امــام عسکری ابنالرضایم |
گرچه ویـران کرد دست شوم دشمن تربتم را |
لطـف حق افــزود بیـن خلق عـالم عـزّتم را |
تـا قیـامت او نگهـدار است عصــر دولتم را |
بـار دیگر دید دشمن قـدر و جاه و رفعتـم را |
خشت خشت قبر ویرانگشتهام گوید ثنایم |
من ابوالمهـدی امـام عسکـری ابنالرضایم |
مهـر ما در قلـب ابنــاء بشر پـایـان ندارد |
هر که مهر ما ندارد، در حقیقت جان ندارد |
وآنکـه شد بیگــانه با آل علی ایمان ندارد |
درد بغض ما به جز خشم خدا درمان ندارد |
ای خوشا آنکس که گوید مدح،چون میثم برایم |
من ابـوالمهـدی امــام عسکـری ابـن الـرضایم |
بهار امامت 3- غلامرضا سازگار