بند ششم
نه زمیـن بـاد نه زمـان بـیتـو آخـریـن سهــم مـن مــرامالله چشـم یـاران تو چو زخم شهید ذکـر مـا در هجـوم ظلم و ستم شعلــۀ «الفـراق» جـای نفـس گفتم آیی کـه جـان فـدات کنم نه بـه گـل هست چشمِ دیدارم دور هـم صبـح جمعهها تـا کی نـه دگــر پیــر طـاقت صبرش گرچـه بــاشد چـراغ بسیـارش قبــر پنـهــان مــادرت زهــرا |
|
وه چه زشت است آسمان بیتو قـامت عـدل شـد کمـان بیتو گشته پیوسته خونفشان بیتو گشتـه «الغـوث الامـان» بیتو خـیــزد از سینـه جهــان بیتو در وجـودم نمـانده جـان بیتو نه به دل شـوقِ بـوستان بیتو جمـع گـردند دوستـان بیتو؟ نه نشاط است در جوان بیتو؟ مانده تاریـک، جمکـران بیتو همچنان مانده بینشان بیتو |
ای شفابخش زخم سینه بیا پــاسخ نـالــۀ مدینــه بیا |
مرآت ولایت 4- غلامرضا سازگار