بند یازدهم
ای دو عـالـم ز مقدمت گلـزار مـا همه تیـرگی و تو خورشید چند «عجل علی ظهور» به لب وعـدۀ مــا و تــو کنـار حـرم بـه محمّـد قسـم تـو میآیی مـیرسـد نغمـۀ انـا المهدیت تـو بیا روضــۀ حسین بخوان تـو بیـا قــاتلیـن فـاطمـه را داد زهـرا از آن گـــروه بگیـر همـه گـویند بـهـر روز ظهـور چه کنم دادهام ز دست شکیب |
|
قدمی هم به چشم ما بگذار مـا همه تشنه و تـو ابر بهار چند چشم انتظار دولت یار روز اوّل گـــذاشتیـم قــرار میگشـایی نقـاب از رخسار به همه خلق از یمین و یسار تو بیا از دو دیـده اشک ببار پسـر فــاطمـه ز قبــر در آر بـار غـم از دل علـی بــردار صبر باید «و نِعم عقبی الدار» چـه کنم در دلم نمـانده قرار |
ترسم آن دم که چهره بگشایی |
در کـنـــار جـنــازهام آیـــی |
مرآت ولایت 4 – غلامرضا سازگار