با یا دلب خشکت خون شد دل آب، اصغر |
|
|
سیـراب شدی مـادر، آسوده بخـواب اصغر |
از بسکه عطش میزد آتش به نفسهایت |
|
|
بر تـو جگر پیکــان، گـردیـده کبـاب اصغر |
از غنچــۀ لبخنـدت بـر لالـۀ رخ پیـداست |
|
|
بر اشک پدر دادی، بـا خنـده جـواب اصغر |
تـو تشنهتـر از مـادر، من سـوختـهتر از تو |
|
|
تو رفتهای از تاب و من در تب و تاب اصغر |
بـر آتــش قلب تــو، بر حنجـر خشک تو |
|
|
آبــی نبــوَد بهتـــر، از اشـک ربـاب اصغر |
رو در بغــل زهـــرا، لبخنــد بـــزن مـادر |
|
|
کز خون تو وجهالله گـردیده خضـاب اصغر |
از حنجــر خـونینت خـون، آب بقا نـوشید |
|
|
وز خجلت لـبهـایت دریا شده آب، اصغر |
در بــزم عـــزای تـو، تــا حشـر، بـرای تو |
|
|
از چشم خداجویان جـاریست گلاب اصغر |
بـیجــرم و گنـه مـادر! کشتند تـو را آخـر |
|
|
گـویی کـه بـر اینان بود قتل تو ثواب اصغر |
گل بودی و «میثم»گفت: افسوس! هزار افسوس |
این قــوم تـو را دادنـد لبتشنـه بـه آب، اصغر |
یک ماه خون گرفته 5 – غلامرضا سازگار