بند 4
کاش هفت آسمان شرر میشد |
|
|
سنگ را شعلـه بـر جگر میشد |
بـر سر روز اگـر غمت میریخت |
|
|
از شب تیــره تیـرهتـر مـیشد |
بــه علـی هـم نگفتی ای مادر |
|
|
کـه چگونه شبت سحـر میشد |
بـه تـو سیلی زده، نمـیدیـدند |
|
|
چـه بـه روی پیــــامبر میشد |
به کـه گــویم چهـلنفـر نامرد |
|
|
به زنی چون تو حملهور میشد؟ |
ضـربـهای نـارسیـده، بـاز تنت |
|
|
هــدف ضـربـهای دگـر میشد |
هــر چه میزد تو را عدو، انگار |
|
|
ضـربههایش شـدیـدتر میشد |
کـاش جبـریل میفتــاد از پـا |
|
|
کـاش عمر جهان بـه سر میشد |
میـخِ در چــون فشـار میآورد |
|
|
سیـنـۀ محسنت سپــر میشد |
کـــاش از دردهــای پنهــانت |
|
|
لااقـل دخـتــرت خـبـر میشد |
دل شب تـا سحـر نمیخفتی |
درد خود را به کس نمیگفتی |
صدف نبوت 5 – غلامرضا سازگار