گفتی صدف شکست، بگو گوهرش چه شد؟ از بــاغبـان وحـی بپــــرسید دوستـــان! قـــرآن آیــهآیــۀ مـــولا ز دسـت رفــت تطهیـــر را بــدون وضــو مـس نمـیکنند زهــرا کـه در پــس در آتــش گـرفتـه بود ای مــــردم مــدینــه بپــــرسیـد از علی بابا بـه دسـت بستـه نگـه کـرد و صبـر کرد وقتـی فتــاد ابــر کبــودی بــه چهـرهاش پـاسخ بــده مـدینـه! بگـو نیمههـای شب
|
|
گفتی که باغ سـوخت گل پرپرش چه شد؟ بـا بـرگ نــازک گــل نیلـوفـرش چه شد؟ پس آیـۀ جدا شـده از کــوثـرش چه شد؟ پس احتـرام فـاطمـۀ اطهــرش چـه شد؟ یاللعجب! بـه روی ز گل بهتـرش چه شد؟ همسنگر شهیــدۀ بــیسنگـرش چه شد؟ مادر فتـاد روی زمیـن، دختـرش چه شد؟ افتـاد آسمان بـه زمیـن، اخترش چه شد؟ قبری کـه میگرفت علی در برش چه شد؟ |
«میثم!» علـیست یـاور بییـاور همه |
از او بپـرس یاور بییاورش چـه شد؟ |
صدف نبوت 5 – غلامرضا سازگار