باز این چه ماتم است که ناگاه آمده است یا خود محرّمی دگر از راه آمده است
در ناله، آسمان و تمام ستارگان در ماتمِ غریبترین ماه آمده است
تابوت روی شانۀ خورشید از آن کیست؟ یک آسمان ستاره به همراه آمده است
شرح غمش بلندترین داغ عالم است عمر گلی که اینهمه کوتاه آمده است
بوی بهشت میرسد از برگ برگِ او این گل که روی دستِ «یدالله» آمده است
شمعی به یاد فاطمه امروز برکند هر دل ز راز سوختن آگاه آمده است
|
عهد عقیق روایت دوم – محمّدسعید میرزایی