زخمی شده است یاس من و بستری شده است پس گونهاش برای چه نیلوفری شده است؟
هی ناله میکند ولی آخر برای چه این شهر، غرق حیرت و ناباوری شده است؟
همچون امام، صاحب حکم ولایت است همچون رسول، وارث پیغمبری شده است
- یک گوشه صورت تو گرفته است رنگ خون یک گوشه زیرِ چشم تو خاکستری شده است
گر ساقههای اینِ گل زخمی شکسته است، در کوچه حاملِ علمِ حیدری شده است
زینب بیا حسین و حسن را بغل بگیر این روزها وظیفۀ تو مادری شده است
برخیز ای بلال و برایم اذان بگو این قوم از شریعت احمد، بری شده است
عهد رسول رفته و کردار امتش بدکاری و جفا و شماتتگری شده است
رفته خلیل و نیست کلیم و تبار شرک مشغولِ نقش ساختن و بتگری شده است
ای وارثان دین حق! این بانگ فاطمه است وقت به عرصه آمدن و یاوری شده است
|
عهد عقیق روایت دوم – محمّدسعید میرزایی