سـر از تـن جـدا دیشـب چــرا از مــا جــدا بودی |
دو روز از مــا جـــدا بــودی کجـا بودی کجـا بودی
|
بـــه جــای مُشـک پاشیدند بر موی تو خـاکستر |
بهشت مـن مگـــر در گـــوشۀ مطبــخسـرا بودی
|
ز یــادت لحظــهای غـافل نگـردیدیم دیشــب را |
یقـین دارم تـــو هم هر جا که بودی یـاد ما بودی
|
ز شهـــر کـــوفه میدیدم تو را با چشم زهرایی |
کــه دیشــب میـزبان مـــادرت در کــربلا بودی
|
هـــلال مــن بـوقت ظهـر نـوک نی درخشیـدی |
تــو که دیشب نهان در زیر سنـگ و نیزهها بودی
|
نـه در مطبــخ نـه روی دامـن قـاتل یقین دارم |
کــه هــم در قلب زینب هـم در آغوش خدا بودی
|
دل شـب در نمـــاز شـب تو را دیشب دعا کردم |
یقیــن دارم تــو هـم تا صبح مشغول دعـا بودی
|
قـرار این بود ما با هم در ایـن ره همسفر باشیم |
چـرا از کـــربلا تـــا کــوفه از زینـب جدا بــودی
|
چـــه شــد ای آفتــاب من هـلال نیزهها گشتی |
تــو کــه مثـل ستاره روی دوش مصطفی بـودی
|
به پیری هم نمیگیریم سوز از سینهات «میثم» |
کــه تــو از خُــردسالی بهـر ما نوحهسرا بودی |
یک ماه خون گرفته 7- غلامرضا سازگار