ای جان سیّدالشهدا در بهشت تن
زنده هـزار یوسفت از بوی پیرهن
در بزم عاشقان همه جا ماه انجمن
نجل علی و فاطمه ریحانة الحسن
یـادآور حسین، شکـوه و جـلال تو
پیدا تمام حُسن حَسن در جمال تو
|
ای مرگ خون به کام تو احلی من العسل
گـم کرده روز حمله تـو دست و پـا اجـل
قامت قصیده، خال و خط و عارضت غزل
چون جان گرفته جـان جهانهات در بغل
ذُخر الحسن به صحنه عاشور بر حسین
جـام بقا به دست فنا گشته در حسین
|
مـاه رخ تـو شمـع شب تـار کربلا
شــورآفـرینِ صحنـه پیکـار کربلا
زخمت گل و تنت شده گلزار کربلا
بـازوت، دستهـای علمـدار کربلا
با سیـزده بهار ز چلسالهها سری
در چشم آل فاطمه عباس دیگری
|
در بذل، دستِ خالق دادار میشوی
هنگـام حلم، احمدِ مختار میشوی
در رزم بـا عمـوت علمـدار میشوی
در خشـم، تیـغِ حیدر کرار میشوی
مژگان تو بـه قلب عدو تیر میشود
شمشیر در نبرد تو شمشیر میشود
|
ابـروت تیـغ و سینه سپـر، پیرهن زره
قلب تو سخت خورده به زلف عمو گره
از تـو کتـاب کــرب و بلا پـر ز خاطره
زائــر قتلـگــاه تــو زهــرای طـاهره
قرآن مـزین است به ذکر سلام تو
گفتا امامت: ای به فدایت امام تو
|
بـر غـربت تـو شمـع به هر انجمن گریست
تـن بهـر جـان و جان تـو از بهر تن گریست
حتـی بـه زخـمهای تنـت پیـرهـن گریست
قلب حسین سوخت و چشم حسن گریست
گـرگان کوفه بـر بـدنت چنـگ میزدند
بر جای بوسههای حسن سنگ میزدند
|
اکبر که بـود جـوشن داودیَش به بر
شد پاره پاره پیکرش از پای تا به سر
تو پیـش تیغها شدهای بی زره سپر
با پیکرت چه میشود ای نازنین پسر
آن قـدر بی زره سپـر نیزهها شدی
تا پاره پاره چون جگر مجتبا شدی
|
یـاس حسن! چگونه تنت پـایمال شد
مـاه حـرام خـون گلـویـت حـلال شد
رنگین ز خـون پاک تو دشت قتال شد
جسم تو مثـل بسمل بشکسته بال شد
بس بـال بـال در پی وصـل خـدا زدی
بر روی دستهای عمو دست و پا زدی |
یک ماه خون گرفته 10- غلامرضا سازگار