بند اول
ای مقامت از همگان برتر
یـا اباالقاسم یـا ابا الکوثر
هم درودت از عالم خلقت
هم سلامت از خـالق اکبر
جلوات حق به رخت پیدا
صلوات حق به تو تا محشر
پـــدر آدم پـــدر عـــالم
همـه را اول همـه را آخـر
تو جلال حق تو جمال حق
تو خدا مظهر تو خدا منظر
همه را حاجت به کتاب تو
همه دل داده به خطاب تو
|
بند دوم
همه جا حکمت همه جا نورت
همه جا سینا همه جـا طورت
همه دم نامت همگـان رامت
همه را شـوقت همه را شورت
همه شیدایت همه مدهوشت
همه مسـرورت همه منظورت
به زمین جـویا به سما پـویـا
پری و انسان، ملک و حـورت
نه عجب گر ملـک سلیمان را
بستـانند از دهــن مـــورت
تـو خـداونـدی ز خـدا داری
چـه شـود رو جـانب ما آری
|
بند سوم
بـه صلــوة تـو بـه صیـام تو
بـه قعــود تـو بـه قیــام تو
بـه دعــای تــو بـه نیــاز تو
بـه سجــود تـو بـه سـالم تو
بـه جمــال تـو بـه کمـال تو
بـه جــلال تـو بـه مقـام تو
بـه خطـاب تـو بـه عتاب تـو
بـه کتـاب تــو بـه کـلام تـو
بـه قــوانین و بــه فرامین و
بـه نظـام تــو بـه قـوام تـو
که تویی صادر که تویی مصدر
که تـویی مولا که تـویی سرور
|
بند چهارم
ای پیـام حـق، همـه آهنگت
ز چه دشمن زد به جگر چنگت
ز چـه دادنـد این همـه آزارت
ز چه رو آمد به جبین سنگت
عوض مهرت شده در قهــرت
عوض صلحت همه در جنگت
چه جفاها شد بـه تـن پـاکت
چه ستمها شـد بـه دل تنگت
به غزا خواندم، بـه احـد دیدم
شده رنگ از خون رخ گلرنگت
مـزد احسـان و اجر اکــرامت
شده خـاکستـر ز سـر بــامت
تو کـه گردون محو جلالت شد
تو که جنت مست وصالت شد
|
بند پنجم
ستـم از امت بـه همـه عـالم
شب و روز و در مه سالت شد
گـه ز النصـره گهی از داعـش
دل پر از اندوه و مـلالـت شد
سـر بـــریـدن از تـن اولادت
همگی پــاداش رسـالت شد
میخورد پیـوسته ز اعـدایت
تــازیـانـه بـر تـن زهـرایـت
به حسینت ظلـم فـراوان شد
تن پاکش نقـش بیـابـان شد
ســر او خــورشیـد سر نیـزه
تـن او نـرم از سـم اسبان شد
کفنش خاک و آب غسلش خون
زرهش زخم تیغ و پیکان شد
پارهپاره چـون تن مجروحش
جگـرش از داغ جـوانـان شد
رخ او چــون آینـۀ خـونیـن
سـر پاکش قـاری قـرآن شـد
نفسش در دل شــرر افــروزد
جگـر «میثـم» ز غمـش سوزد
|
یک ماه خون گرفته 10- غلامرضا سازگار