خون جگر ریـزد از چشم ترم یا جواد
مرغ اجـل پـر زند دور سـرم یا جواد
بس که نفس میکشم با جگر سوخته
گشته سیـاه آسمان در نظـرم یا جواد
وقت شهادت گذار بر روی دامن سرم
اشک بـرایم بـریز من پـدرم یا جواد
تو به مدینه بـریز اشک یتیمی به رخ
من سوی باغ جنان ره سپرم یا جواد
بس که زدم در قفس بال ندارم نفس
نمانده باقی به جز مشت پرم یا جواد
زهر شده قـاتلم بهـر تـو سـوزد دلـم
اشک تو میجوشد از چشم ترم یا جواد
هم جگـرم ریخته هـم نفسم سوخته
دور سـرم مـرگ را مینگـرم یا جواد
تـو از جگـر نـالـۀ پـدر پـدر میزنـی
پدر صدـا میزنـد کـو پسرم یا جواد
زهر، مرا آب کرد در تب و در تاب کرد
محال باشد کـه جان در ببرم یا جواد
«میثم» دلبـاخته سوخته و سـاخته
من بـه شـرار دلش مینگرم یا جواد
|